۲۰.۶.۹۱

272


[صدای انفجار و پشتش همهمه]

- کاپیتان!
+ برو هیچ حوصله ندارم الآن
- اما آخه کاپیتان...
+ [نگاهش را بالا می‌آورد و می‌دوزد به سرباز]
- بله قربان! 
+ درم پشت سرت ببند.
- اطاعت قربان! [تق]
+ [بلند می‌شود می‌رود کنار پنجره‌ي کوچک گردالی و به دوردست خیره می‌شود؛ کف یک دست به دیوار و آرنج آن یکی دست روی قاب پنجره]

[صدای همهمه و پشتش انفجار]

۸ نظر:

  1. قضيه ش چيه؟ عملياتشون شكست خورده تسليم شدن؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. تسلیم نشده ن. زورشون تموم شده کاری ازشون برنمیاد جز تحمل حملات تا رسیدن نیروی پشتیبانی. اینجا کاپیتان خیلی خسته ست.

      حذف
  2. آخرش چي شد؟ پيروزي يا شكست؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. با توجه به ادامه‌ی حضور کاپیتان در صحنه، تا به امروز، میتونم بگم شکست نبود سرانجامش.

      حذف
  3. تا به امروز؟ منظورتون اينه كه هنوزم ادامه داره؟
    شما خودت بودي انگار ولي چرا نموندي؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. کی گفته نموندم؟ بنده کماکان در صحنه حاضرم. و بعله. نبرد هنوز به اتمام نرسیده.

      حذف
  4. كاپيتان زنده س؟ من فك ميكردم سواي خدابيامرز، ايشونم خيلي وقته خدابيامرز شدن.
    نبرد با كي؟

    پاسخحذف