۱۱.۱۲.۹۱

486

یک بار وسط دریا، کاپیتان توتونش تموم شد. هیچی آقا چی کنیم چی کار کنیم، لنگر انداختیم از کشتی گذریا توتون بگیریم. حالا کجا؟ وسط دریای کارائیب. مشعل به دست تو اون تاریکی علامت میدادیم. ناگهان یک کشتی نزدیک شد به ما، اشاره کرد بیا. رفتیم دیدیم بعله. دزدان دریای کارائیب هستند. بنا شد یه بازی کنیم، اگه ما بردیم توتونای اونا مال ما، اگه اونا بردن، کشتی ما مال اونا. اصلاً عادلانه نبود، ولی مجبور بودیم. خلاصه هیچی دیگه، بازی کردیم، بنده خودم و آن گنجشک اونا هت تریک کردیم، و به طور دراماتیکی کوانگ یو گل چارم را برای ما زد و بردیم. بعد اینا خواستن منو به خدمت بگیرن، کاپیتان اعلام کرد این مهره فروشی نیست. و قراره بعد از من کاپیتان بشه. و من از شادی در پوست خویش نمی‌گنجیدم. حالام در خدمت شومام، چار هیچ جلو. بعدها البته کاپیتان به طور محرمانه گفت پر رو نشو حالا، الکی گفتم دست از سرت بردارن. بنده خودم تا ابد کنار تیم هستم ایشالا. ولی من همچنان شادمان بودم.

۶ نظر:

  1. كوانگ يو هم تو تيم شماس مگه؟ تو تيم، غير از شما و كاپيتان، خدابيامرز و مهندس و معمارم هستن؟ يا نيستن؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. کوانگ یو در نیم فصل به جای زبل خان وارد تیم شده. بله. همه‌ی رفقا عضو تیم هستن.

      حذف
  2. اي بابا، سر همون قضاياي همجنسگرايي و فلان؟ حالا كلا شخصيتش حذف شد يا فقط از تيم حذف شد؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. کاپیتان معتقده دندون پوسیده رو باید کند انداخت دور. مربی هم باش هم عقیده ست. البته دلیل رفتنش کاملاً فنی بود. خوب بازی نمی‌کرد.

      حذف
  3. ئه مربيم دارين كه، پس چطوره كه كاپيتان همه كاره س؟ انگار تيمم خودش تمرين ميده

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. بله. اصل کار مربیه. کاپیتان دستورات مربی رو به ما منتقل می‌کنه.

      حذف