۲۷.۳.۹۴

703

ما یه رفیقی داشتیم که هروقت وارد یه جمعی که همه توش معذب بودن می‌شد، نمی‌دونم چجوری همه یهو راحت می‌شدن. بش می‌گفتیم غلام زیرشلواری.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر