ما یه رفیقی داشتیم که هروقت وارد یه جمعی که همه توش معذب بودن میشد،
نمیدونم چجوری همه یهو راحت میشدن. بش میگفتیم غلام زیرشلواری.
خریطهی کوچکی که در آن پول میریزند و یا در آن نوشتجات و اسناد و کاغذهای کاری را میگذارند و عموماً از ابریشم و پارچههای ظریف دیگر آن را می سازند؛
۲۷.۳.۹۴
702
جان سیلور دراز در کتاب دریای آشپزی، فصل تهدیگ، بخش اصول، یه عنوان آورده با نام «اصل بیوفایی تهدیگ» و ذیلش تهدیگو به لیموشیرین تشبیه کرده.
وجه شبه: اگه به موقع خورده نشه، تلف میشه.
وجه شبه: اگه به موقع خورده نشه، تلف میشه.
۱۱.۳.۹۴
701
معمار میگه: باید یه خونهای باشه تا آدم بگه چه خونهی قشنگی! که بعدش بگه مثلاً چه پنجرهی خوبی درآورده، چه اتاق قشنگی، چه بالکن دلبازی و چه و چه. اگه خونه نباشه چه دری؟ چه اتاقی؟ کدوم پنجره؟ برو خونهتو بساز اول. همه شدن در و پنجرهساز. اتاقدرآر. نه داداش. تا این آجرا یکی یکی نره بالا، در و پنجرهت دوزار نمیارزه.
اشتراک در:
پستها (Atom)