۲۷.۳.۹۴

703

ما یه رفیقی داشتیم که هروقت وارد یه جمعی که همه توش معذب بودن می‌شد، نمی‌دونم چجوری همه یهو راحت می‌شدن. بش می‌گفتیم غلام زیرشلواری.

702

جان سیلور دراز در کتاب دریای آشپزی، فصل ته‌دیگ، بخش اصول، یه عنوان آورده با نام «اصل بی‌وفایی ته‌دیگ» و ذیلش ته‌دیگو به لیموشیرین تشبیه کرده.

وجه شبه: اگه به موقع خورده نشه، تلف می‌شه.

۱۱.۳.۹۴

701

معمار می‌گه: باید یه خونه‌ای باشه تا آدم بگه چه خونه‌ی قشنگی! که بعدش بگه مثلاً چه پنجره‌ی خوبی درآورده، چه اتاق قشنگی، چه بالکن دلبازی و چه و چه. اگه خونه نباشه چه دری؟ چه اتاقی؟ کدوم پنجره؟ برو خونه‌تو بساز اول. همه شدن در و پنجره‌ساز. اتاق‌درآر. نه داداش. تا این آجرا یکی یکی نره بالا، در و پنجره‌ت دوزار نمی‌ارزه.