۲۹.۲.۹۲

540

یک روز یک نمکدان با دزد اول که دو بز دزدید می‌رود بزدزدی، دزد دوم که یک بز دزدید و احساس غبن می‌کرد میگوید هر بز که بدزدید یا باید یک بز ندزدید تا من بدزدم، یا باید هر بز که بدزدید دو بز برای من بدزدید تا بروز ندهم. موافقت می‌کنند و همه با هم می‌روند بز دزدی، غافل از اینکه دزد سوم که هیچ بز ندزدید در بزنگاه بر کمین نشسته بود و زد و کشت و گریخت و بزها را همه دزدید و باز گریخت و رفت، که رفت؛

۲۶.۲.۹۲

539

چه کوچه‌هایی که تنگ نبود، و به دلیل قشنگی عروس، گفتیم تنگ است و چه عروسهایی که قشنگ نبودند و به دلیل تنگی کوچه گفتیم قشنگ اند.. افسوس...

538

آنجا که شاعر می‌گوید مرا روسیاه بکن و دستت را بگذار توی دستم، آیا به این فکر نکرده که آن دست در دست یک روسیاه باقی نخواهد ماند؟
از آن گذشته، اگر محبوب شاعر، حالا نه شاعر، هر کس، دستش را در دست او بگذارد، در واقع او را روسفید کرده. مرا روسیاه کن یعنی چه؟ یعنی دست محبوب باعث روسیاهی است؟
توصیه‌ی من به شاعر، استغفار است. همین.

۲۴.۲.۹۲

537

کی فکرش را می‌کند بتوان روی بال‌های خیار نمک زد؟
از دریچه‌ی کولر مطالعه بفرمایید.

536

هروقت کسی ازتون سؤالی می‌پرسه و جوابشو می‌دونین، زود جواب بدین. از من به شما نصیحت.
مگر مواقعی که البته، نمی‌خواین جواب بدین. که باز توصیه بر دادن جواب است.
اختیار آقا. اختیار خانم. اختیار با شماست.
کاپیتان میگه: و توپ همان اختیار است. که در زمین شماست. خود دانید.

535

به نظر حقیر، در تصادف انبساط خاطر و خندیدن، تقدم با انبساط خاطر است. خاطر که منبسط می‌شود، انسان به خنده می‌افتد.

534

خیلی از این نظریات زیبایی که عزیزان در گوشه و کنار ارائه میدن قشنگ معلومه برخاسته از راننده تاکسی درونشونه. آدم همه ش حس میکنه تو تاکسیه.
در واقع میشه گفت کشور عزیز ما یه تاکسی بزرگه با هفتاد ملیون راننده تاکسی که با هم و جدا جدا سعی در راندن این تاکسی دارند و از نظریه دادن هم غافل نمیشن.
من خودم یکی از این راننده‌هام. اگرم پول خورد بدین که چه بهتر.

533

یه روز یه نفهم میره دکتر میگه من نمیفهمم. چه کنم؟ دکتر میگه تو نمی‌فهمی. بفهم. نفهم میگه نمیفهمم. چه کنم؟ دکتر میگه بفهم. نفهم ول میکنه میره.

532

- داری الکی گنده ش می‌کنی
+ عر عر عر
- دیدی چه کوچیک شد دوباره؟
+ بع بع بع

531

یه روز کاپیتان اومد سر تمرین، همچین سر حال نبود. گفتیم چی شده؟‌ گفت می‌دونید رقیب ما کیه؟ گفتیم نه. گفت براتون مهمه که بدونید؟ گفتیم نه. گفت آفرین. گفتیم حالا کی هست رقیبمون؟ گفت فرقی میکنه؟ گفتیم نه. گفت آفرین. بعد رفت به مربی یه چیزی گفت و اومد تمرینات را از سر گرفتیم. بی که دیگر هیچ سخنی.

530

- این چیه؟
+ این کلک جدیدمه
- خودت سوار کردی؟
+ خوبه؟
- عالیه
+ بیا بالا بریم یه دوری بزنیم
- بیا
+ نه تو بیا
- باشه تو بیا
+ اومدی؟
- اومدی
+ بریم؟
- بریم
+ خدافظ.

529

اطرافیان من شانس آوردن نصف حرفایی که می‌خوام بزنم یادم می‌ره. این لیوان و اون نمکدون واقعاً خوش شانسن. آره اسپری زیربغل. توئم خوش شانسی. شک نکن.

528

کاپیتان میگه: بازیکنی که فقط اخلاق داشته باشه، همه بهش احترام می‌ذارن، ولی هیشکی بازیش نمی‌ده. نامبرده سپس به انگشت نشان داد جایگاه وی.آی.پی را و افزود: لطفاً با عزت و احترام بفرمایید بالا رو سکو.

527

- سرو آزاد من؟
+ بلی؟
- کی کنی یاد من؟
+ فردا
- مرسی.

526

من مطمئنم آخرش برنده میشم. قضیه اینه نمی دونم آخرش کجاست. البته قبلش باید بفهمم آخر چی.

525

رنگی اگر به چهره‌ی من هست
 اثر تی‌بگ نگاه توست
 در آب جوش اشک‌هایم
آه
قندی بگو
تا تلخی غیرت قوری همه را نکشته
آآآه.. [اینجا مثلاً صداش داره می‌لرزه شاعر]
[موزیک]

524

میخوام اونقد خودمو نصف کنم تا برای همیشه تبدیل به یه مشت صفر و یک بشم برم به دل رایانه‌ها. هیچوقتم نیام بیرون.

523

خدابیامرز در کل دورانش دو روز مهم بیشتر نداشت. روزی که بند کفشش را محکم کرد، و روزی که کفش‌هاش را آویخت. باقیش را روی سکو منتظر بود.

522

یه روز یه کچله میره سلمونی، حضار بهش میخندن، همه رو می‌بنده به رگبار میاد بیرون.

521

در این "با هم بودن‌های مبتنی بر میل جنسی" [بهبمبمج، یا بهمج] چی هست که ملت دهن خودشون، و احتمالاً بقیه رو سرویس می‌کنن تا برن توش، بعد دهن خودشون، و احتمالاً بقیه رو سرویس می‌کنن تا توش بمونن، بعد دهن خودشون، و احتمالاً بقیه رو سرویس می‌کنن تا ازش بیان بیرون، بعد دهن خودشون،‌ و احتمالاً بقیه رو سرویس می‌کنن تا به حساب فراموش کنند، بعد دهن خودشون و احتمالاً بقیه رو باز سرویس می‌کنن تا دوباره برن توش با یکی دیگه؟
دور باطلی ست که خروجی آن صرفاً دهن سرویسی خود،‌ و احتمالاً بقیه ست.

520

هیشکی از قوای بویایی ما لاکپشتا خبر نداره. مگر اندکی. حتی خودمونم بیشتر مواقع خبر نداریم. چون زیاد استفاده نمیکنیم. تا برسیم بو از بین رفته دیگه.

519

تیتر: اعتراض تنی چند از هواداران زعفران به گرانتر شدن این موجود نازنین
گزارش تصویری از محل: [شعار حضار:] زعفران زعفران زعفران زعفران زعفران
- آقا شوما چرا اینجا جمع شدید؟
+ به نام خدا، در گران شدن به اعتراض موجود نازنین زعفران
- از کجا فهمیدید گران شده؟
+ اکبر آقا گفت
- اکبر آقا کیه؟
+ ایشونه.. اکبر آقا..
× جونم؟
+ هیچی خواستم آقا ببینه شوما رو. میگه اکبر آقا کیه
× کیه؟
+ شومایی دیگه
×‌ میگم اون کیه؟
+ نمیدونم. کی‌ای؟
- بنده خبرنگار هستم
+ خبرنگاره
× خبرنگاره؟
+ خبرنگاره
× بگو بیا فیلم بگیر نشون بده چه به سرمون آوردن
- [می‌رود به سمت اکبر آقا] میشه با شوما مصاحبه کنم؟
× بفرما
+آقا پس من چی؟
- شومام بیا.. اکبر آقا، قضیه چیه؟
× قضیه اینه که آقا ما به گرانتر شدن زعفران اعتراض داریم
- حالا از کجا فهمیدید گرانتر شده؟
× هه.. همه می‌دونن. همه از اولش می‌دونستن. مردش نبود بیاد وسط میدون. که حالا چاکرتون اومده
- اصلاً حالا چرا زعفران؟
× ها. آفرین. سؤال خوبیه. چرا زعفران؟ چرا که به نظر ما زعفران چون از ابتدا گران بوده، دستشم درد نکنه، ولی این موج جدید گرانی، نباید بهش می‌رسید.
- چرا خب؟
× اجازه بدید دارم حرف می‌زنم.. بله. ما میگیم این خودش گرونه، درسته؟ وقتی این همه چیز ارزون هست که می‌تونه گرونتر بشه، آیا این عدالته که این گرونا گرونتر بشن؟ حرف ما زعفرون تنها نیست. زعفرون یه نفره. ما با بی‌عدالتی مخالفیم. ما اومدیم اینجا تا نشون بدیم بیداریم. الان شوما یه چک بزن تو گوش ما
- جسارت نمی‌کنم آقا
× بزن کاریت نباشه
- د آخه چرا؟
× که ما نشون بدیم خواب نیستیم و بیداریم. بزن آقا مردم فک نکنن فیلمه
+ [چک می‌زند تو گوش اکبر آقا] بفرما.. ما بیداریم آقا.. [چک می‌زند تو گوش خودش] بیداریم.. مرگ بر آمریکا [چک می‌زند تو گوش خبرنگار] شومام بیدار باش.. نخوابید. صبح شده. مرگ بر آمریکا مرگ بر آمریکا
- :|
× :|

518

تمام لطف قدم زدن به اینه که کنده بشی آشنا ماشنا می‌بینی اصن متوجه نشی. به این میگن موفقیت. شاکی میشن حالا، ولی عوضش تو موفق شدی. من یه بار اونقد موفق شدم در قدم زدن که صدمتر خونه مونو رد کردم نفهمیدم. تازه بعدشم برنگشتم، انداختم از کوچه بالایی اومدم کسی شک نکنه.

517

یه سلمونی باانصافی بود می‌گفت: من کارم تو پنج دیقه تمومه. باقیشو برات با قیچی و شونه ادا درمیارم.

516

یخ فقط نابود میشه. یعنی با توجه به افزایش کلی دمای زمین، سرنوشتی جز نابودی در انتظار هیچ یخی نیست.

515

ما تو دیگی که واسه ما نجوشه، سر سگ میندازیم. اینم هست البته.

514

چیزی به عنوان "جبران اشتباه" ممکن نیست. بیشترین احتمال همواره از آن تکرار اشتباه است، و درصد "بسیار بسیار" اندکی هم برای عدم تکرار اشتباه. که باز در این درصد "بسیار بسیار" اندک، بیشترش سهم ارتکاب اشتباهات دیگر است.

513

پیش‌بینی کردن با بو کشیدن فرق داره. پیش‌بینی را نمی‌توان کرد، ولی بو را می‌توان کشید. آدم عاقل پیش‌بینی نمی‌کنه، بو می‌کشه.

512

ما ضعیفا درسته که هی می‌بازیم، ولی عوضش چی؟ تا آخر عمرمون با اشتیاق بازی می‌کنیم. همیشه انگیزه داریم. اتفاقاً بهتر. هیشکیم ازمون انتظاری نداره. ضعیفیم دیگه. نه مریضیم، نه مجرم.

511

حالا جدا از شوخی، به نظر من استامینوفن نمی‌فهمه کجامون درد می‌کنه. خودمون وقتی می‌خوریمش یواشی دم گوشش می‌گیم.

510

در دیواری که من از تو ساختم
یک خشت کم بود
یک حفره
و از همان‌جا
به قلب دفاع دشمن نفوذ کردم
و گل زدم
و ما قهرمان شدیم
به لطف یزدان و بچه‌ها
هیچ یادت هست؟

معمار

509

من با پنجره مشکلی ندارم
مشکل من،
باری،
همه با پنجره‌هایی ست
که باز و بسته‌شان با هم توفیر ندارد

معمار

508

کاپیتان میگه: گلزن‌ترین مهاجم دنیا هم که باشی، بدون پاس گل هیچی نیستی.

507

فرصت خیلی معنای غریبی داره. ترکیبی از زمان و مکان به صورت جدایی ناپذیر در این کلمه گنجونده شده. و خب، کمه. ما که نداریم، هیچی. در کل ولی کمه.

506

در کودکی یک از کارهایی که بسیار با اشتیاق انجام می‌دادم، گرفتن توپ از دفتر بود. اشتیاقم به این امر حتی بیشتر از خود بازی بود. توپ گرفتن از دفتر اصلاً یک ابهت درونی خاصی به آدم می‌داد اگر خاطر شریف‌تان مانده باشد.

505

وقت از همه چی تنگتره.

504

به کاپیتان میگم چرا باختیم؟ میگه باخت؟ کی باختیم؟ ما هیچوقت نمی‌بازیم.

 * دیالوگ روی تخته پاره‌ای بر موج که از کشتی مغروق باقی مانده

503

هرکی یه چیزیو یه بار به شوخی گفت، احتمال اینکه یه روز به جدی هم بگه زیاده. چون مجرم همیشه به صحنه‌ی جرم برمی‌گرده. احتمالشون اندازه همه ینی.

502

کاپیتان میگه هیچوقت دمبال کسی نرید که خودشم نمی‌دونه کجا داره میره و ازتون می‌خواد دمبالش برید.