شاعر میفرماید: «دلبرم دلبر، خانه خرابم
کرد و الخ» که این نشان میدهد دلبر چقدر مهم است و چقدر تواناست. یا در
جای دیگری میفرماید: «دلبر دلبرم، تویی تاج سرم، وای خاک به سرم خاک به
سرم ایشالا عروسی پسرم و الخ» که این آخری البته جزو مباحث ما نیست و جزو
مباحث دیگران است. مباحث ما این است که به مسئلهی دلبر آنچنان که شایسته و
بایسته ست پرداخته نشده. مثلاً آیا هیچ کسی بررسی کرده است که دلبر چرا
دلها را میبرد و به کجا میبرد و چطور میبرد و اینها؟ بله البته.
کارهایی شده، زحماتی کشیده شده و دستشان هم درد نکند. حالا ما هم یک چیزی
بگوییم در حاشیه. ما چی میگوییم؟ ما، بنده و همکارانم در کارگروه
دلبرپژوهان دوعالم، همینجوری الکی میگوییم نیروی محرکهی دلبری دلبر،
خوشذوقی دلبر است. اگر هم کسی بگوید مگر شما کی هستید که این را میگویید؟
میگوییم ما کوچیک شوماییم. حالا این خوشذوقی یعنی چه؟ یعنی چطور؟ خود ما
هم هنوز دقیقاً نمیدانیم. از اول هم نمیدانستیم که مثلاً بگوییم یادمان
رفته یا چه شده، نه، نمی دانستیم. هنوز هم نمیدانیم. اما یک روز در
کارگروه نشسته بودیم و منتظر بودیم تا سماور آب را به جوش بیاورد و یکی به
قید قرعه برود چایی دم کند، و یکی دیگر برود چایی بریزد بیاورد و اینها،
مثل همیشه، که ناگهان یاد یک چیزی افتادیم. تمام اعضای کارگروه با هم یاد
یک چیزی افتادند. ولی هیچکدام هنوز نمیدانستیم که همه با هم چیز شدهایم.
حالا خلاصه آشنایی دادیم و رفت دیدیم ئه! چه باحال! یاد چی افتاده بودیم؟
یاد آن دوست خوشذوقمان. خیلی خوب ذوق میکرد. ذوقهای خوبی هم میکرد
انصافاً. الکی یعنی ذوق نمیکرد مثل علی ذوقی. بعد خب چون کار گروه ما
دلبرپژوهی است، یاد هرچی بیافتیم یاد دلبرپژوهی هم میافتیم دیگر، هیچی.
یاد آن افتادیم، یاد این افتادیم، این یادها رفتند توی همدیگر، دیدیم بله.
رمز ماجرا خوشذوقی است. حالا خوشذوقی یعنی چطوری؟ این دو سه مدل دارد. به
طور کلی، مبتدی و پیشرفته. خوشذوقی مبتدی، در این است که فرد به چیزهای
خوش، ذوق کند. در خوشذوقی پیشرفته، فرد از اینکه به چیزهای خوش ذوق میکند
ذوق میکند، و چون این ذوق، ذوق پیشرفته است، خیلی یک حالت خوبی دارد.
قشنگ مشخص است که یک ذوق عادی نیست. آنقدر خوب است که آدم محو آن میشود و
ناگهان میبیند حواسش نبوده و دلش را بردهاند. کی برده؟ دلبر. چرا؟ تا ذوق
کند. چرا؟ چون دل بردن ذوق دارد دیگر! نه ولی جدی چرا؟ تا از ذوق دلبری
ذوق کند. یعنی ذوق پیشرفته. بعد ذوق پیشرفته که کرد چه میشود؟ ذوق پیشرفته
محیط را ذوقی میکند. آدم میبیند، دلبر دارد ذوق میکند، و خیلی خوب ذوق
میکند. گول او را میخورد و حواسش به ذوق دلبر پرت میشود، میبیند دلش
نیست. بعد میبیند دلبر باز دارد ذوق میکند و این بار پیشرفتهتر. چون ذوق
پیشرفته همینطوری هی پیش میرود. حد یقف ندارد. آدم اینها را که میبیند
میبیند چی؟ میبیند ای بابا! دلش را بردهاند، خودش هم دارد ذوق میکند.
ذوق زیبا دو برابر شده است. ضریب خوشذوقی رفته بالا. دلبر از ذوق آدم ذوق
میکند، خوب هم ذوق میکند، آدم به هکذا، ذوق ذوق ذوق، آ ماشالا دستها قطع
نشود. بله. اینطور.
یعنی دیدیم که دلبر هم ابتدا به ساکن دل میبرد، حالا شاید نه همه ش را، و هم وقتی برد، با ذوق، و هم با ذوق به ذوق. و هم همینطور الی آخر. پس چی؟ خوشذوقی شرط است. شرط چی؟ شرط دلبری. چرا؟ چرا ندارد. ولی به عنوان مستند میتوان به این موضوع اشاره کرد که اتفاقاً همین این سازمان ملل و صلیب سرخ و اینها پارسال پیارسال که چیز میکردند، در آخرین آمارشان، اسم دل ما را در این لیست آخری، یعنی اسیران ذوق به ذوق گذاشته بودند. که یعنی لابد یک چیزی بوده دیگر. جنگ که نبوده این برود اسیر بشود. این نشان میدهد که دلبر چطور با خوشذوقی خود، میتواند دلها را ببرد. خوشذوقی است که دلبر را میکند دلبر. خوب بلد است ذوق کند و ذوقهای خوب میکند. آفرین بر دلبر، و سلام بر تمام اُسرا.
یعنی دیدیم که دلبر هم ابتدا به ساکن دل میبرد، حالا شاید نه همه ش را، و هم وقتی برد، با ذوق، و هم با ذوق به ذوق. و هم همینطور الی آخر. پس چی؟ خوشذوقی شرط است. شرط چی؟ شرط دلبری. چرا؟ چرا ندارد. ولی به عنوان مستند میتوان به این موضوع اشاره کرد که اتفاقاً همین این سازمان ملل و صلیب سرخ و اینها پارسال پیارسال که چیز میکردند، در آخرین آمارشان، اسم دل ما را در این لیست آخری، یعنی اسیران ذوق به ذوق گذاشته بودند. که یعنی لابد یک چیزی بوده دیگر. جنگ که نبوده این برود اسیر بشود. این نشان میدهد که دلبر چطور با خوشذوقی خود، میتواند دلها را ببرد. خوشذوقی است که دلبر را میکند دلبر. خوب بلد است ذوق کند و ذوقهای خوب میکند. آفرین بر دلبر، و سلام بر تمام اُسرا.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر