یه
روز یه نهنگه میخواسته دست به یه کار بزرگ بزنه، یادش میاد نهنگا دس
ندارن. میخواسته سرشو بکوبه به دیوار، حالا مگه تو دریا به اون بزرگی
دیوار پیدا میشه برا سر نهنگ؟ هیچی دیگه. میاد رو آب نفس میگیره، میره تا
ته تاریکی دریا، هرچی ماهی بوده میخوره، هرچی میخوره سیر نمیشه، از یه
طرف دلدرد میگیره، عنش میگیره. میخواسته بره مستراح، آفتابه نداشته،
یادش میاد دس نداره دوباره، که ینی حتی اگرم آفتابه میداشت، به دردش
نمیخورد. به گا میره. نابود میشه. همه ش سر چی؟ هیچی. الکی. سر یه
خواستهی نامناسب. که ردشو بگیری میشه همون کسشر.
خریطهی کوچکی که در آن پول میریزند و یا در آن نوشتجات و اسناد و کاغذهای کاری را میگذارند و عموماً از ابریشم و پارچههای ظریف دیگر آن را می سازند؛
۴.۳.۹۳
۲۰.۲.۹۳
633
یه روز یه اصل جنسه داشته تو یه راهی میرفته، یهو یه طقّی میخوره به یه
طوقّی، میرن تو همدیگه، این بنده خدام سرعتش زیاد بوده میره تو باقالیا،
باقالیا چپ چپ نگاش میکنن از خجالت آب میشه میره تو زمین، تا بیست هزار
فرسنگ زیر دریا میره. سالها همونجا ول میگرده برا خودش تا یه روز بختش
میگه و از تو یه آتشفشان زیر آب، قاطی فوران مورانا میاد بیرون و دست و پا
میزنه تا نزدیکای سطح آب، که متأسفانه، علیرغم میل باطنی، یه نهنگی که
اتفاقا خیلی به زندگی امیدوار بوده میاد میگیردش، میخوردش، یه قلپ آبم
روش. اینه که از اون موقع به بعد، بین بچهها یه ضرب المثلی باب شده که
میگن: اصل جنس، تو دل نهنگه. و واقعنم همینطوریه. ینی نه که اصل تمام جنسا
تو دل نهنگ باشه، ولی یه اصل جنسی هست در یک جای جهان، که تو دل یک نهنگیه
که معلوم نیست مرده ست، زنده ست، زن و بچه داره، سربازی رفته، مرده اصن،
زنه، چیه کیه. ولی هرکی هست، اصل جنسی در دل دارد.
۱۹.۲.۹۳
632
حاتم طائی را گفتند دهش از که آموختی؟ گفت از نمکدان. گفتند چطور؟ گفت: درش همیشه باز است، ولی کم کم میدهد.
630
روزی از حضرت سؤال شد چه بخوریم؟ فرمود ترب سیاه. باز سؤال شد شما چه میخورید؟ فرمود: منم ترب سیاه. خرپ خرپ خرپ
629
اولین آبکش دنیا در[ب] یک نمکدون بسیار بزرگ شیشهای بوده که نمکدونش میشکنه و این بدبخت میشه آبکش. کی فکرشو میکنه چی قراره بشه؟
628
من خودم یه بار هیچی نگفتم، یکی گفت مگه لالی؟ گفتم نه. گفت پس چرا هیچی نمیگی اگه راس میگی؟ دیدم راس میگه. لالم.
627
لانگ
جان سیلور در کتاب دریای آشپزی، اول فصل تهدیگ نوشته: تهدیگ درسته تهِ
دیگه، ولی اولین چیزیه که میره تو دیگ. آدم خاص خودشو میخواد.
626
یه ضرب المثل آشپزخونه ای هست که میگه قابلمهء بی دسته تا وقتی که رو گاز نرفته خوبه. که البته به تخمتون و روز خوبی داشته باشید.
625
در
خبر است که آن حضرت فرمود: چایی بعد ناهار، یک چهارم ایمان مؤمن است. یک
دومش که ازدواج بود، اون یک چارم باقی مانده هم به زودی اعلام میشه.
البته حضرت بعدش بلافاصله در بخش بعدی خبرها افزود: عنایت داشته باشید که ایمان خیلی ممکن است از صد درصد هم بیشتر بشود حتی. چیز نباشید به این.
البته حضرت بعدش بلافاصله در بخش بعدی خبرها افزود: عنایت داشته باشید که ایمان خیلی ممکن است از صد درصد هم بیشتر بشود حتی. چیز نباشید به این.
624
یک
روز ناهار همه مهمان ما شده بودند. گفتیم چه کار کنیم چه کار نکنیم، کبری
گفت زنگ بزنیم به کوکب خانم بیاید ردیف کند. با شرمندگی زنگ زدیم به کوکب
خانم و او آمد و غذاهایی پخت که در کمال تعجب همه سیر شدند. هم فلفلی هم
قلقلی و هم مرغ زرد کاکلی شاخ درآورده بودند. فلفلی به قلقلی گفت گوساله.
چرا؟ چون شاخ درآورده بود. قلقلی هم به فلفلی گفت توله سگ که ما نفهمیدیم
چرا. هرچی هم پرسیدیم گفت خفه بشوید بروید. اینطوری بود که کوکب خانم با آن
غذاهای خوبی که پخته بود پاک زد رید به فضای صمیمیت بین مهمانها. مرغ زرد
کاکلی از ترس ذبح شدن سقط شد به گا رفت.
دیش دین دیرین رین
پیام بازرگانی:
شما آقای تخمگذار را نمیشناسید. آقای تخمگذار استاد گذاشتن تخمهای گوناگون در اسرع وقت در محل شماست با نازلترین قیمت. آقای تخمگذار.
دیش دین دیرین رین
پیام بازرگانی:
شما آقای تخمگذار را نمیشناسید. آقای تخمگذار استاد گذاشتن تخمهای گوناگون در اسرع وقت در محل شماست با نازلترین قیمت. آقای تخمگذار.
۱۴.۲.۹۳
623
خیلی زشته آدم تو سه تا بازی پشت سر هم، تو یه زمان مشخص به یه شکل مشخص از
حریفای مختلف گل بخوره. خیلی زشته. هم برا خود آدم، هم حریفاش. هم زشته، هم عجیب. حالا یا
فقط همین یه سوراخ تو اون زمان بازه برا گل زدن، یا سوراخای دیگه م هست،
ولی تا این یکی هست به این خوبی، چرا زحمت بیخود بکشن؟ بزن تو گل و یا علی.
قصد این نیست که آدم بگه خوبه یا بده یا چی، مقصود اینکه مثلاً اومدیم و یه تماشاچی بیطرف، اومد و شَکش رفت سمت داور. این قشر عزیز. وگرنه که تا دنیا دنیا بوده بازی بوده و هست و برد و باخت جزو بازیه. سوراخ دیدی بچپون آقا. گل بزن دریبل بده، آی آفرین های مرحبا. ما نگران داوریم فقط و توجه به معنا. همین و لاغیر. عین فرمایش کاپیتان.
و گرنه که بشاش تو بازیش و برد و باختش و آدمش و حریفش و زمینش و تماشاچیش و همه و همه. فیششش فیششش...
۱۳.۲.۹۳
622
لقمان حکیم را گفتند: جواب دادن از که آموختی؟ گفت: از اونا که جواب
نمیدن. گفتند: چطور؟ گفت: طورشو والّا دیگه اینجا ننوشته. گفتند: آقا
لقمان بیزحمت اگه برش گردونید پشتش نوشته. گفت: ئه. آره ببخشید. چقدرم خوب
نوشته. باشه. بریم از اول. گفتند: بریم. و رفتند.
619
اتفاقاً ما یه رفیقی داشتیم، اسمش بازی بدون گل بود. خدابیامرز البته در
طول حیاتش هیچ اسمی نداشت. حتی مثلاً اینطوریم نبود که بش بگن نوبادی.
هیشکی نمیدونست باید بهش چی بگه. از بس که معلوم نبود داره چیکار میکنه.
یه چارچوب کلی داشت ولی تو تمام کاراش، اونم اینکه هیچ کاری رو بدون هدف
انجام نمیداد، و وقتی انجام میداد، به تمام نتایج محتمل و نامحتملی که
اون کار میتونست داشته باشه میرسید به جز اونی که هدف اصلی انجام اون
کاره بود. یه روز نشست پیش خودش حساب کنه چند چنده، دید اصلاً گلی رد و بدل
نکرده. خلاصه ش اینکه انقد فشار حملاتشو زیاد کرد که دیگه دووم نیاورد و
رفت.
این بازی بدون گلم سنگتراش از رو دلسوزی نزد رو سنگ قبرش. پولشو گرفت.
این بازی بدون گلم سنگتراش از رو دلسوزی نزد رو سنگ قبرش. پولشو گرفت.
618
در ادامه باید شاهد اضافه شدن نرم افزار محاسبه و نمایش نتیجهی انسان
باشیم. رو پیشونی مثلاً بزنه آدم چند چنده با خودش بعد بری تو آینه ببینی.
617
خدابیامرز همیشه نامحتملترین احتمالو در نظر میگرفت تا اگه برنده شد تنهایی برنده بشه. که همیشه باخت. روحش شاد.
یه بارم یه نفر ازش پرسید د آخه چرا قربون شکلت؟
فرمود آخه خیلی حال میده.
یه بارم یه نفر ازش پرسید د آخه چرا قربون شکلت؟
فرمود آخه خیلی حال میده.
616
یکی از بهترین لحظههای زندگی اون لحظهایه که یه چیزی افتاده یهو، میگی
دیگه به گا رفت. ولی یا میافته رو جای نرم، یا گیر میکنه یه جایی نمیفته
نجات پیدا میکنه.
615
به این نتیجه رسیدیم دیدیم دلبند وسیله دست
دلبره. ابزار کارشه. دلو بخواد ببره باید ببنده دیگه. باز ببره خراب میشه.
نکتهی جالب اینکه در طول تاریخ بودن دلبرانی که از گونی هم به عنوان دلبند
استفاده کردن. دلا رو میریختن توش و یاعلی کربلا.
اشتراک در:
پستها (Atom)