یه روز یه اصل جنسه داشته تو یه راهی میرفته، یهو یه طقّی میخوره به یه
طوقّی، میرن تو همدیگه، این بنده خدام سرعتش زیاد بوده میره تو باقالیا،
باقالیا چپ چپ نگاش میکنن از خجالت آب میشه میره تو زمین، تا بیست هزار
فرسنگ زیر دریا میره. سالها همونجا ول میگرده برا خودش تا یه روز بختش
میگه و از تو یه آتشفشان زیر آب، قاطی فوران مورانا میاد بیرون و دست و پا
میزنه تا نزدیکای سطح آب، که متأسفانه، علیرغم میل باطنی، یه نهنگی که
اتفاقا خیلی به زندگی امیدوار بوده میاد میگیردش، میخوردش، یه قلپ آبم
روش. اینه که از اون موقع به بعد، بین بچهها یه ضرب المثلی باب شده که
میگن: اصل جنس، تو دل نهنگه. و واقعنم همینطوریه. ینی نه که اصل تمام جنسا
تو دل نهنگ باشه، ولی یه اصل جنسی هست در یک جای جهان، که تو دل یک نهنگیه
که معلوم نیست مرده ست، زنده ست، زن و بچه داره، سربازی رفته، مرده اصن،
زنه، چیه کیه. ولی هرکی هست، اصل جنسی در دل دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر