۱۳.۱۱.۹۳

679

- داری چیکار می‌کنی؟
+ دارم تیغ انتقاداتمو با سنگ تیز می‌کنم.
- چرا؟
+ چون سنگ از تیغ سخت‌تره و وقتی می‌کشی روش براده برمی‌داره و باعث...
- نه می‌گم چرا تیز می‌کنی؟
+ آها. چون کند شده.
- چرا؟
+ کند می‌شه دیگه. عوامل زیادی هست. کثرت استفاده، بدی آب و هوا، خوردگی، اکسیدا...
- فهمیدم. خب اصن حالا چرا تیغ؟
+ تیغ دیگه. بدون تیغ که نمی‌شه. تیغ تیز. چون اگه تیز نباشه هم مریض درد می‌کشه، هم خوب نمی‌بُره، هم اصن خراب میشه همه چی.
- عجب. خب اصن حالا چرا انتقاد؟
+ ئه! از شما بعیده دوست عزیز. شما غذا می‌خوری بعدش نمی‌رینی؟ والا هرچقدرم اندازه بخوری و یبس باشی باز هفته‌ای یه بار باید برینی لااقل. اون عن شما نیاز به پاکسازی نداره؟ نباید یه شیلنگی باشه، آفتابه‌ای و آبی که بشوره ببره؟ اصن برا خودشونم خوبه. جا باز میشه برا دفعات بعدی هی استرس ندارن عنشون برسه به کونشون و این مسائل. ینی اگه بخوام دقیقتر توضیح بد...
- آقا با اجازه من برم پس.
+ بودی حالا!
- نه دیگه. مزاحم نمیشم
+ سلام برسون
- بزرگیتونو می‌رسونم
+ برو دیگه وایسادی که
- بل بله. خدافظ شما
+ خدافظ... [می‌خواند:] از نوک مژگون می‌زنی، تیرُم چند، تیرُم چند... [صدا یواش یواش کم می‌شود و تیتراژ]

تهیه شده در گروه معارف
       زمستان 93

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر