۲۱.۷.۹۱

314

در بشکن بشکن آن دو ستاره که نمی‌خواهم نامی از آن‌ها ببرم
رو به افق بی‌کران دشت اندوهت
پشت به شالیزار
و خب البته بر بلندای کوه
[همان کوهی که آهو یار دارد، های بله؛]
ما سه متناقض بودیم
که خب، آن‌ها بشکن بشکن بودند، بشکن
لکن من نشکستم، بشکن
تا تو را به وسعت یک کف دست به دست آورم
و به غفلت نخورم
آه!
بلی؛ یا آری؛
بلی یا آری؟
بل؟
آر؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر