وقتی یک نفر آدم بدی است، خلافکار است، فولان است و بیسار است، خیلیها دنبال ردی در گذشته، یا حتی حال آن آدم میگردند تا این بد بودن را به آن نسبت دهند و ثابت کنند همه از اول بد نبودهاند؛ که این خلاف او اقتضای شرایط بوده بیشتر و خود فرد، هرچند اختیار داشته در انجام آن، اما حضورش در موضع انجام به اختیار نبوده. ما میگوییم خب، قبول؛ لکن چرا وقتی کار خوبی میکند از این ردگیریها خبری نیست؟ یعنی میخواهم بگویم که شاید درست باشد که همه از اول بد نبودهاند، اما این لزوماً دلیلی بر خوب بودن آنها از اول نیست. حالا خود مبحث خوب و بد به کنار؛
خلاصه اینکه وقتی تمام مسئولیت یک کار بد را نباید انداخت گردن فاعل نهایی، تمام اجر یک کار خوب را هم نباید ریخت به حساب فاعل نهایی؛
خلاصه اینکه وقتی تمام مسئولیت یک کار بد را نباید انداخت گردن فاعل نهایی، تمام اجر یک کار خوب را هم نباید ریخت به حساب فاعل نهایی؛
شما ميگي همونطور كه واسه كاراي بد ريشه يابي ميكنيم، واسه كاراي خوبم ريشه يابي كنيم؟ كه مثلا ممكنه كسي ناغافل سبب خير شده باشه؟
پاسخحذفریشه یابی منظورم نبود. فقط اینکه سند یک کار خوب را نزنیم به نام یک نفر و تمام. همون جملهی آخر پست در واقع.
حذف