میخواهم یادداشتی بنویسم برای آیندگان. یعنی به این صورت که بنشینم لب جوی و گذر عمر ببینم، بعد این آیندگان که میآیند، به هر کدام یک نسخه از یادداشت را بدهم و برایشان توفیق مسئلت کنم. بعد که رفتند، بنشینم بگویم این چی بود آخه ما دادیم به این روندگان بنده خدا؟ اینها مال آیندگان بود که... اینها آیندگان بودند که... چرا رونده شدند؟ مختصات را کی عوض میکند؟ چرا چرا چرا چرا؛ و هی سرم را بخارانم و به این عمل ابلهانهی خود تا جان در بدن دارم مشغول باشم.
و شبها دیر بخوابم و صبحها زود بیدار بشوم؛
وقتی بزرگ شدم مسلماً.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر