به ما اگه میدون بدن، با یه چایی کیسهای و یه قوری و یه کتری، میتونیم یه چایی ارائه بدیم، در حد دمی؛ حیف که میدون نمیدن به ما. یعنی یه دو سه بارم رفتیم شهرِداری، با رَئیسش صحبت کردیم، یه میدون بدن به ما، واسه دو ساعت، ندادن. مام که مشخصه چیکار کردیم؛ اومدیم خونه، بی امکانی و بی امکاناتی رو بغل کردیم؛ سه تایی احساس آرامش کردیم. بدون هیچ دوشواری؛
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر