نه، شوما بیا مثلاً همین فضا را بگو. این فضا خیلی مهم است. حالا فضا که میگویی نه که فضا که مثلاً زمین در فضاست. یا مشتری در فضاست. یا کیوان یا خورشید یا راه شیری یا چرا راه دور؟ همین ایستگاه فضایی که در فضاست. نه. آن فضا نه. فضا همین فضا که آدم در او است. مثلاً همین فضای اتاق که میگویند یا فضای آشپزخانه یا فضای استادیوم یا فضای باز، یا بسته، اصلاً همین پرانتز. همین فضای بین پرانتز باز تا فضای بسته. فضا در واقع بستر است. همان فضایی که زمین هم در او است و خورشید و ماه و مشتری و دیگران، آن هم بستر است، این فضای اتاق، این هم بستر است. همه ش بستر است. حالا نگوییم بستر، چی بگوییم؟ بگوییم زمینه؟ همان که در فرنگ بهش میگویند ماتریکس؟ نه... نه... ماتریکس نیست. بستر هم نیست راستش آنطور که بخواهی بگویی بستر است. بگوییم همان فضا. همه چیز در فضا هست. بنده در فضا هستم، شوما هستی، آن آقا، آن خانم، هرکس را شوما نشان بدهید، در فضا است. اشیا هم همینطور هستند. اشیا هم فضا دارند. حالا این فضاها درست است که تفکیک دارند و با هم فرق دارند،و بزرگ و کوچک دارند و همه چیز، اما فضا هستند به هر شکل. حتی، فضا یک جاهایی هست که شوما فکرش را هم نمیکنید. من هم فکرش را نمیکنم. اصلاً نمیشود فکرش را کرد. همین فکر، مثلاً، خودش فضا است. یعنی هم در فضا است و هم فضا در او هست و هم خودش فضا است. اصلاً یک فضایی که نچ نچ نچ... بعد، خب این فضا مهم است. حتی در فوتبال هم هست. در ورزشهای دیگر هم هست. مثلاً اینکه کاپیتان همیشه میگفت: نباس به حریف فضا داد، فکر میکنید یعنی چی؟ یعنی خب حریف یک برنامهای دارد تا به شوما گل بزند. از عمق، یا از کنارهها، یا از هوا، یا از زمین، یا هرکجا، او باید گل بزند. برنامهاش است. بازی همین است. باید گل بزنی، چرا که تیمی که گل نزند گل میخورد. حالا نگوییم حتماً گل میخورد، شاید گل نخورد، ولی اگر گل بخورد کسی تعجب نمیکند. اینجوری شده دیگر. از قدیم آمده و اینطوری شده. بله. آن فضا. حریف برای اینکه به شوما گل بزند، یا اصلاً برای آنکه شوما گل بزنید، یا هرکس، باید یک فضایی باشد، در آن فضا یار شوما باشد، یا شوما باشید، توپ هم باشد، بعد شوما با سر، یا با پا، یا با استپ سینه، یا با دست، البته اگر داور نبیند، با توپ یک کاری کنید که در راستای به گل رسیدن باشد. یا در راستای بازی زیبا باشد که اوج این زیبایی میشود همان گل، که خب یعنی هر حرکتی شوما میکنید با توپ، در راستای به گل رسیدن است، حتی ممکن است ناخودآگاه ها! یعنی شوما اول که میروی توی زمین، وارد فضای بازی که میشوی، خب دوست داری ببری. البته بعضیها اینجوری بازی میکنند که دوست دارند نبازند. خب این اشتباه است. آدم باید دوست داشته باشد ببرد. یعنی نه که دوست داشته باشد. اصلاً اینطوری هست. و هرکس میگوید برد و باخت مهم نیست دارد کشک میسابد. بله. شرط برنده شدن، گل زدن است. وقتی توپ دست شوما نیست، خب هیچی؛ باید توپ را گرفت. اما وقتی توپ در اختیار شوماست، یا یار شوما، با آن توپ یک کاری میکند که به گل برسد آن توپ. ممکن است برسد، ممکن هم هست نرسد. حالا آن کاری که قرار است با توپ بکنید، آن ضربه، یا با پا، حالا هرجاش، یا با سر، یا با سینه، یا هرجا، یا دست، اگر داور حواسش نباشد البت، بله. برای انجام آن حرکت روی توپ، نیاز به فضا هست. که ضربه به شکل مناسب وارد شود. هرکاری یک فضا میخواهد. شوت یک فضا، سانتر یک فضا، دریبل یک فضا، هد یک فضا، استپ سینه یک فضا و همینطور هر چیزی یک فضا. مثلاً میبینی توپ در ارتفاع پایین است و با پا میشود به آن ضربه زد، ولی با سر میزنند. شیرجه ای. خب چرا؟ چون فضای شوت مهیا نبوده. فضای هد مهیا بوده. مثل آن هد علی دایی به کویت در سال نود و شش. که حتی فضای هد هم مهیا نبود با آن سانتری که میناوند کرد. میناوند بود دیگر؟ ولی علی دایی فضا را برای هد مهیا دید و زد و تا مرز گردن شکستگی هم پیش رفت. بعد اگر میشکست، خدا نکرده، میشد مثل مروان گردن شکسته در فیلم امام علی؛ حالا اینکه کاپیتان میگفت فضا به حریف ندهید، اینجا خودش را نشان میدهد. که نگذارید در موقعیت مناسب صاحب توپ باشند، یا حرکت بدون توپ کنند، یا توپ را بیاندازند پشت دفاع و بدوند و به توپ برسند و اینها. این یک مثال بود. زندگی را اگر بازی بگیریم، خب این فضایی که ما الآن در او هستیم، میشود زمین بازی. مثلاً دو نفر مینشینند مقابل هم و با هم صحبت میکنند در یک فضایی. حالا هر فضایی. و در مورد هر چیزی هم که میخواهند صحبت کنند. دقت میکنید؟ صحبت. در صحبت، توپ آن پیام است. که حالا یا با صوت، اعم از کلام، یا با نگاه، یا با حرکات بدن، یا با هرچی منتقل میشود. بعد آن فضایی که در آن این صحبت انجام میشود هم در این پیام تأثیر دارد. در کیفیت انتقال آن یعنی. یعنی خب وقتی دو نفر نشستهاند مقابل هم و صحبت میکنند، در یک فضای مشترک هستند. ولی مثلاً تلفن، یا نامه، یا چت، یا اس ام اس اینطور نیستند. یعنی مثلاً اگر آن فوتبال است، اینها فوتسال هستند، یا هندبال، یا سپک تاکرا، یا والیبال. اس ام اس مثلاً والیبال است. حالا کاری نداریم. ولی فضا خیلی مهم است. حالا صحبت نه، هرکاری. ولی همین صحبت؛ خب فضا است دیگر! فضای صحبت. که تو چرا صحبت میکنی؟ که پیامی برسانی. چرا صحبت؟ چون راه دیگری پیدا نکردهای. مثلاً تله پاتی. خب در تله پاتی، فضا کجاست؟ مثلاً بگوییم فضای ذهن. از یک ذهن به یک ذهن بلکه به هزاران ذهن، یک ارتباطی هست، یک تونل، یک جاده، یک رشته سیم مثلاً حتی، که خب سخت است با تله پاتی. بگذریم. ولی خب، چرا میخواهی پیام را منتقل کنی؟ خب لابد لازم میدانی دیگر! حتی ممکن است بگویی خیر، لازم هم نبود، همینطوری خواستم معاشرتی کرده باشم. خب آن معاشرت هم لزوم بوده دیگر! این چیست؟ این همان گل است. یعنی تو برفرض مثال میزنی زیر توپ که توپ را از محوطهی خطر دور کنی، ولی آن اعماق انگیزهات این است که توپ برسد به یارت که در فضا حرکت کند و به توپ برسد و فعل و انفعالاتی که منجر به گل بشود. ولی خب در آن لحظهء زیر توپ زدن اصلاً به آن فکر نمیکنی. چون در تو نهادینه شده. در تمرینات گفتهاند. شاید هم نگفته باشند. ولی تو خودت میدانی. ولی خب، اینها مهم نیست. مهم آن فضا است. که آیا مناسب است، آیا مناسب نیست، آیا باید حرف زد، آیا باید سکوت کرد، آیا باید سانتر کرد، آیا باید چی کرد و این مسائل. و اینکه تو تصمیم میگیری چی کنی، یعنی انتخاب میکنی بین کارهایی که میشود کرد، یا یک کاری را خودت همان لحظه از خودت درمیآوری و انجام میدهی، مثل آن گل علی دایی، بستگی دارد به فضا. خیلی بستگی دارد به فضا. که خب، خیلی مهم است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر