[صدای انفجار و پشتش همهمه]
- کاپیتان!
+ برو هیچ حوصله ندارم الآن
- اما آخه کاپیتان...
+ [نگاهش را بالا میآورد و میدوزد به سرباز]
- بله قربان!
+ درم پشت سرت ببند.
- اطاعت قربان! [تق]
+ [بلند میشود میرود کنار پنجرهي کوچک گردالی و به دوردست خیره میشود؛ کف یک دست به دیوار و آرنج آن یکی دست روی قاب پنجره]
[صدای همهمه و پشتش انفجار]
قضيه ش چيه؟ عملياتشون شكست خورده تسليم شدن؟
پاسخحذفتسلیم نشده ن. زورشون تموم شده کاری ازشون برنمیاد جز تحمل حملات تا رسیدن نیروی پشتیبانی. اینجا کاپیتان خیلی خسته ست.
حذفآخرش چي شد؟ پيروزي يا شكست؟
پاسخحذفبا توجه به ادامهی حضور کاپیتان در صحنه، تا به امروز، میتونم بگم شکست نبود سرانجامش.
حذفتا به امروز؟ منظورتون اينه كه هنوزم ادامه داره؟
پاسخحذفشما خودت بودي انگار ولي چرا نموندي؟
کی گفته نموندم؟ بنده کماکان در صحنه حاضرم. و بعله. نبرد هنوز به اتمام نرسیده.
حذفكاپيتان زنده س؟ من فك ميكردم سواي خدابيامرز، ايشونم خيلي وقته خدابيامرز شدن.
پاسخحذفنبرد با كي؟
بنده معذورم از افشای اسرار نظامی.
حذف