۳۰.۲.۹۱

65

یه بارم خیلی وخ پیشا، خیلی خیلی پیشتر از اینا، فک کنم هنوز وارد عالم خاکی نشده بودم، ولی قشنگ یادمه، آره، اون وختا یه بار خودمو زدم به اون راه، بعد خوشم اومد. از اون به به بعد هی خودمو میزدم به اون راه. انقد خودمو زدم به اون راه که جدی جدی راهم عوض شد و شدم اینی که الآن در خدمت شماست. نه که ناراضی باشم یا چیزی، فقط افسوس اینو میخورم که او گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر