۳۰.۲.۹۱

159


میفرماد: این آقا دیگه داره شورشو درمیاره.
عرض می‌کنیم: کدوم آقا تصدقت؟
می‌فرماد: این آقا روباهه‌ی مکار!
عرض می‌کنیم: چطور؟ چی شده باز؟
می‌فرماد: تمام خرگوشای باهوش و کلاغای همه چیز دان و مرغای ساده دلو گول زده، حالا میخواد بره سراغ سنجاب ناقلا.
عرض می‌کنیم: اصن شوما کدوم روباهو میفرماین؟
می‌فرماد: روباه دم کلفت.
عرض می‌کنیم: دمش کلفته دیگه. اینم ذاتشه. اگه گول نزنه و نخوره، هم خودش می‌میره، هم بقیه زیاد می‌شن و غذا کم میاد؛
می‌فرماد: خو مث پلنگ، مث مرد بره شکار؛ چرا گول می‌زنه؟
عرض می‌کنیم: دمش کلفته، اما گردنش از مو نازکتره. زورش نمی‌رسه.
می‌فرماد: ولی من می‌دونم. همین سنجاب ناقلا دخلشو میاره.
عرض می‌کنیم: ایشالا هرچی خیره؛
مشغول نوشتن ادامه‌ی داستانش می‌شه و ما می‌ریم چایی دم کنیم.

۲ نظر:

  1. آخرش نميدوني چي شد؟ سنجابه گول خورد يا گول زد؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. هنوز آخر داستانشو برامون تعریف نکرده. ولی بنده احساس میکنم سنجابه عاقبت به خیر شده باشه.

      حذف