در یکی از تقسیم بندیها، اعداد را، اعداد صحیح را البته، به زوج و فرد تقسیم میکنند. ملاک چیست؟ بخشپذیری بر دو. یعنی دوتا دوتا اعداد را جدا میکنند از توی عدد مذکور، اگر چیزی تهش نماند، زوج است. اگر چیزی تهش ماند، ولی حساب فرق میکند. فرد است. البته قضیه به این سادگیها نیست. چرا که با این کار، یعنی تجزیهء عدد، به صورت دوتا دوتا، درواقع خود عدد از درجهء اهمیت ساقط میشود. آن چیزی که تهش میماند مهم میشود. صفر یا یک. یعنی بخشپذیری بر دو هم از درجهء اهمیت ساقط میشود در واقع. میتوانی بروی به عدد مذکور بگویی: داداش! صفری یا یک؟ و او بگوید صفر است یا یک. که او البته ممکن است خودش هم نداند صفر است یا یک است یا چند است و چون است یا چند چند است؛ یا حتی خود بنده. یا حتی خود شوما فی المثل؛ بعله. همه. بنیان خلقت بر صفر است. ولی چیزی که تهش میماند، همان یک است. یعنی شوما اگر فیلم معادلهء پروفسور را دیده باشید، یا اگر به مباحث ریاضی دقت کرده باشید، حتی میبینید، که اگر عدد نپر را، حالا هر عددی را، عدد نپر مثال است، بله، عدد نپر را به توان آی پی، که یعنی یکهء موهومی در عدد پی، که هرکدام داستان خودشان را دارند، برسانید، قدر مطلق جوابش یک است. حالا جدول ضرب آمد، حساب دیفرانسیل آمد، هندسه آمد، جبر آمد، اختیار آمد، صاحب اختیار آمد، یا صاحب خبر حتی فی المثل، که آمد و من بی خبر شدم، باز همین داستان است. تهش چی میماند؟ یا صفر، یا یک. بین صفر و یک چند عدد هست؟ صحیح؟ هیچی. ناصحیح؟ یک عالمه. یک عاالم است بین همین صفر و یک. و عالم همین بین صفر و یک بنا شده. عالم ناصحیح بنا شده. جزء صحیحش، میشود صفر. اما چرا؟ الله اعلم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر