حکایت حکایت گاو و طلق سبزرنگ و کاه خشک است. مهم شیر است و گوشت. یکجایی گاو خودش شعورش نمیرسد برایش عینک میزنند، یک وقتی آدم خودش شعورش میرسد برای خودش عینک میزند. چرا که بسوزند چوب درختان بیبر، سزا خود همین است، مر بیبری را. به قول آقا ناصر خسرو. ما که گوشتمان کلاً حرام است البته.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر